خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوازنده فلوت
[اسم]
le flûtiste
/flytist/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: flûtistes]
[مونث: flûtiste]
1
نوازنده فلوت
1.Je dois voir le flûtiste.
1. من باید نوازنده فلوت را ببینم.
2.Un flûtiste joue de la flûte.
2. یک نوازنده فلوت، فلوت مینوازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
flûte
flétrir
flétan
fléchir
fléchette
fm
fmi
foc
focal
focalisation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان