1 . برنده شدن 2 . فرا گرفتن 3 . بدست آوردن 4 . صرفه‌جویی کردن
[فعل]

gagner

/gaɲe/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: gagné] [حالت وصفی: gagnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 برنده شدن بردن

مترادف و متضاد remporter
  • 1.Notre équipe a gagné.
    1. تیم ما برد.
gagner un jeu/un loterie...
بازی/بخت‌آزمایی... را بردن
  • 1. J'aimerais gagner à la loterie un jour.
    1. دوست دارم یک روز لاتاری ببرم.
  • 2. J'essaie de gagner ce concours.
    2. سعی دارم این مسابقه را ببرم.
gagner un concours/un procès...
کنکور/پروسه‌ای... را پذیرفته شدن

2 فرا گرفتن گرفتن

مترادف و متضاد envahir s'étendre toucher s'éloigner
gagner par une peur/une émotion...
ترس/احساسات... فراگرفتن
  • Il a été gagnée par l'émotion.
    احساسات او را فراگرفت.
gagner quelqu'un
کسی را فرا گرفتن
  • Le sommeil, le froid me gagne.
    خواب و سرما مرا فرامی‌گیرد.
gagner quelque part
جایی را فرا گرفتن
  • La tempête gagne l'intérieur du pays.
    طوفان کل کشور را فرامی‌گیرد.

3 بدست آوردن کسب کردن

مترادف و متضاد acquérir conquérir décrocher manquer perdre
  • 1.Le vin gagne en vieillissant.
    1. شراب با گذر زمان بدست می‌آید. [خوب می‌شود.]
gagner une salaire/un revenu...
درآمدی/حقوقی...بدست آوردن
gagner sa vie
روزی خود را بدست آوردن
gagner quelque chose
چیزی را بدست آوردن
  • Il y gagne un meilleur poste.
    از آنجا یک مقام خوب بدست آورد.
gagner un avantage
مزیتی را بدست آوردن
  • Elle a gagné la confiance de tous.
    او اعتماد همه را بدست آورد.

4 صرفه‌جویی کردن پس‌انداز کردن

مترادف و متضاد économiser épargner
gagner du temps/de l'argent...
در زمان/پول... صرفه‌جویی کردن
  • 1. Lorsque j'y vais en voiture, je gagne dix minutes.
    1. از وقتی که با ماشین به آنجا می‌روم، ده دقیقه زمان صرفه‌جویی می‌کنم.
  • 2. Si vous mettez l'armoire ici, vous gagnerez de la place.
    2. اگر مبل را اینجا بگذارید، در فضا صرفه‌جویی خواهید کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان