خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زندانبان
[اسم]
le geôlier
/ʒoljˈe/
قابل شمارش
مذکر
1
زندانبان
old use
1.Être surveillé par un geôlier
1. توسط یک زندانبان نظارت شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
geyser
gestuelle
gestuel
gestionnaire
gestion
ghana
ghetto
gibecière
gibier
giboulée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان