خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدیر
[اسم]
le gestionnaire
/ʒɛstjɔnɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: gestionnaires]
[مونث: gestionnaire]
1
مدیر
1.C'est la gestionnaire de l'université.
1. او مدیر دانشگاه است.
2.Il est reconnu comme un bon gestionnaire.
2. او به یک مدیر خوب (بودن) مشهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
gestion
gesticuler
geste
gerçure
germer
gestuel
gestuelle
geyser
geôlier
ghana
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان