خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غده
[اسم]
la glande
/glɑ̃d/
قابل شمارش
مونث
[جمع: glandes]
1
غده
1.Il a le problème de glande salivaire.
1. او مشکل غده بزاقی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gland
glaive
glaise
glaire
gladiateur
glaner
glaneuse
glapir
glas
glauque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان