خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلی
2 . جهانی
[صفت]
global
/glɔbal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: globale]
[جمع مونث: globales]
[جمع مذکر: globaux]
1
کلی
1.Cette photo aérienne donne une vue globale du village.
1. این عکس هوایی، دیدی کلی از دهکده میدهد.
2.La situation globale de l'économie est encourageante.
2. شرایط کلی اقتصاد ناامیدکننده است.
2
جهانی
1.Le commerce global s'est développé avec l'internet.
1. تجارت جهانی با اینترنت گسترش یافت.
2.Les résultats de l'élection ont eu des répercussions globales.
2. نتایج انتخابات، واکنش جهانی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
glissière
glisser et déposer
glisser
glissement de terrain
glissement
globalement
globalisation
globalisme
globe
globule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان