خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تردید کردن
2 . (در انتخاب دو چیز) ماندن
[فعل]
hésiter
/ezite/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: hésité]
[حالت وصفی: hésitant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تردید کردن
مردد بودن
1.Il a pris une décision rapide et n'a pas hésité.
1. او تصمیمی سریع گرفت و تردید نکرد.
2.Les élèves n'ont pas hésité à poser des questions.
2. شاگردان در پرسیدن سوالات تردید نکردند.
2
(در انتخاب دو چیز) ماندن
شک کردن
1.J’ai hésité entre le pull vert et le cardigan jaune.
1. بین پولیور سبز و ژاکت زرد ماندهام (کدام را انتخاب کنم.)
همیشه با حرف اضافه entre میآید.
تصاویر
کلمات نزدیک
hésitation
hésitant
hérétique
hérésie
hérédité
hétéro
hétéroclite
hétérogène
hétérogénéité
hétérosexuel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان