1 . تردید کردن 2 . (در انتخاب دو چیز) ماندن
[فعل]

hésiter

/ezite/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: hésité] [حالت وصفی: hésitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تردید کردن مردد بودن

  • 1.Il a pris une décision rapide et n'a pas hésité.
    1. او تصمیمی سریع گرفت و تردید نکرد.
  • 2.Les élèves n'ont pas hésité à poser des questions.
    2. شاگردان در پرسیدن سوالات تردید نکردند.

2 (در انتخاب دو چیز) ماندن شک کردن

  • 1.J’ai hésité entre le pull vert et le cardigan jaune.
    1. بین پولیور سبز و ژاکت زرد مانده‌ام (کدام را انتخاب کنم.)
همیشه با حرف اضافه entre می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان