خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تالار
2 . سالن اصلی (فرودگاه یا ایستگاه راهآهن)
[اسم]
le hall
/’ol/
قابل شمارش
مذکر
1
تالار
سالن، سراسرا
1.Dans cette demeure, il faut traverser le hall pour arriver au salon.
1. در این ساختمان، باید برای رسیدن به سالن از تالار عبور کرد.
2.Hall de château.
2. سراسرای قصر.
2
سالن اصلی (فرودگاه یا ایستگاه راهآهن)
تصاویر
کلمات نزدیک
haleter
haler
haleine
halde
halage
halle
hallucination
hallucinogène
halluciné
halo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان