1 . (مربوط به) اسب سواری
[صفت]

hippique

/ipik/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: hippique] [جمع مونث: hippiques] [جمع مذکر: hippiques]

1 (مربوط به) اسب سواری سوارکاری

  • 1.Il est inscrit à un concours hippique.
    1. او در یک رقابت سوارکاری نام‌نویسی شده است.
  • 2.Je préfère le sport hippique.
    2. من ورزش اسب‌سواری را ترجیح می‌دهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان