خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مربوط به) اسب سواری
[صفت]
hippique
/ipik/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: hippique]
[جمع مونث: hippiques]
[جمع مذکر: hippiques]
1
(مربوط به) اسب سواری
سوارکاری
1.Il est inscrit à un concours hippique.
1. او در یک رقابت سوارکاری نامنویسی شده است.
2.Je préfère le sport hippique.
2. من ورزش اسبسواری را ترجیح میدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hippie
hip-hop
hindouisme
hindou
himalaya
hippocampe
hippodrome
hippopotame
hipster
hirondelle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان