1 . فروتن 2 . معمولی
[صفت]

humble

/œ̃bl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: humble] [جمع مونث: humbles] [جمع مذکر: humbles]

1 فروتن متواضع، افتاده

  • 1.Être humble ne sert à rien, ici.
    1. متواضع بودن فایده ای در اینجا ندارد. [افتاده بودن در اینجا به درد نمیخورد.]

2 معمولی ساده

  • 1.Je suis un humble étudiant en arts plastiques.
    1. من یک دانشجوی ساده [معمولی] هنرهای تجسمی هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان