خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصویر
[اسم]
l'image
/imaʒ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: images]
1
تصویر
عکس
1.La publicité peut améliorer l'image d'une entreprise.
1. تبلیغات میتواند تصویر یک شرکت را بهبود ببخشد.
2.Regardez attentivement les images, les enfants.
2. با دقت به تصاویر نگاه کنید، بچه ها.
تصاویر
کلمات نزدیک
ils
illégitimité
illégitime
illégalité
illégal
imagerie
imaginable
imaginaire
imaginatif
imagination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان