خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساختمان
[اسم]
l'immeuble
/imœbl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: immeubles]
1
ساختمان
عمارت
1.Mon appartement se situe au dernier étage de l'immeuble.
1. آپارتمانم در آخرین طبقه ساختمان قرار دارد.
Un immeuble sans ascenseur/de quatre étages...
ساختمان بی آسانسور/چهار طبقه....
Son père a un immeuble de quatre étages au centre-ville.
پدرش یک ساختمان چهار طبقه در مرکز شهر دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
immettable
immersion
immerger
immensité
immense
immeuble de standing
immigrant
immigration
immigrer
immigré
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان