خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خبط (عامیانه)
2 . (عدد و غیره) فرد
[اسم]
l'impair
/ɛ̃pˈɛʁ/
قابل شمارش
مذکر
1
خبط (عامیانه)
اشتباه، خطا
1.Commettre un impair
1. خطایی کردن
[صفت]
impair
/ɛ̃pˈɛʁ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: impaire]
2
(عدد و غیره) فرد
1.Dans toutes les rues de France, les numéros de maisons sont pairs d'un côté et impairs de l'autre côté.
1. در تمام خیابانهای فرانسه پلاک خانهها در یک طرف زوج و در طرفی دیگر فرد هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
impact
immédiatement
immédiat
immunité
immunitaire
imparable
impardonnable
imparfait
impartial
impartir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان