خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متهم کردن
[فعل]
inculper
/ɛ̃kylpe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: inculpé]
[حالت وصفی: inculpant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
متهم کردن
1.Il est inculpé de meurtre.
1. او متهم به قتل است.
2.Le juge a inculpé la femme pour cambriolage.
2. قاضی، زن را به کلاهبرداری متهم کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
inculpation
incuber
incubation
incrédulité
incrédule
inculpé
inculquer
inculte
incurable
incursion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان