خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیرعادی
[صفت]
inhabituel
/inabitɥɛl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: inhabituelle]
[جمع مونث: inhabituelles]
[جمع مذکر: inhabituels]
1
غیرعادی
غیرمعمول
1.Il est inhabituel pour un requin de s'approcher des côtes.
1. برای یک کوسه نزدیک شدن به ساحل غیرعادی است.
2.Le moteur de ma voiture fait un bruit inhabituel.
2. موتور ماشینم صدایی غیرعادی میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
inhabitable
ingérer
ingérence
ingénuité
ingénu
inhabité
inhalation
inhaler
inhibition
inhumain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان