خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگرانی
[اسم]
l'inquiétude
/ɛ̃kjetyd/
قابل شمارش
مونث
1
نگرانی
اضطراب، تشویش
1.Il n'a exprimé aucune inquiétude.
1. او هیچ اضطرابی نشان نداده است.
2.Tout va bien, il n'y a pas de motif d'inquiétude.
2. همه چیز خوب است، دلیلی برای نگرانی نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
inquiéter
inquiétant
inquisition
inquisiteur
inquiet
insaisissable
insalubre
insanité
insatiable
insatisfaction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان