خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متورم
[صفت]
intumescent
قابل مقایسه
1
متورم
بادکرده، ورمکرده
تصاویر
کلمات نزدیک
intumescence
intuitivement
intrépidement
introuvable
introniser
intègrement
intégrant
intérieurement
inutiliser
inutilisé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان