خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حسادت
[اسم]
la jalousie
/ʒaluzi/
قابل شمارش
مونث
1
حسادت
1.La jalousie est un des plus gros défauts de mon frère.
1. حسادت یکی از معایب بزرگ برادر من است.
2.Malgré son succès, je n'ai jamais ressenti de jalousie pour mon frère.
2. علیرغم موفقیتش، من هیچگاه حسادتی نسبت به برادرم حس نکردم.
3.Sa jalousie lui rend la vie impossible.
3. حسادت، زندگی را برایش غیرممکن ساخته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
jalouser
jalousement
jalonner
jalon
jais
jaloux
jaloux comme un tigre
jam balaya
jamais
jamaïcain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان