خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شغل
[اسم]
le job
/dʒɔb/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: jobs]
1
شغل
کار
informal
1.J'ai trouvé un bon job à Téhéran.
1. کار خوبی در "تهران" پیدا کردهام.
2.Je cherche un nouveau job.
2. به دنبال یک شغل جدید هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
joaillier
joaillerie
jeûner
jeûne
jeux olympiques
jockey
joconde
joggeur
jogging
john
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان