خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیر چراغبرق
2 . چراغ پایهدار
[اسم]
le lampadaire
/lɑ̃padɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
تیر چراغبرق
1.La municipalité a changé les lampadaires du stade.
1. شهرداری تیر چراغبرقهای استادیوم را عوض کرده است.
2
چراغ پایهدار
چراغ پایهبلند
تصاویر
کلمات نزدیک
lamenter
lamentation
lamentablement
lamentable
lamelle
lampe
lampe de chevet
lampe de poche
lampion
lampée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان