خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چراغ
[اسم]
la lampe
/lɑ̃p/
قابل شمارش
مونث
1
چراغ
لامپ
1.Apportez la lampe sur cette table !
1. چراغ را بیاورید روی این میز.
2.Deux lampes éclairent la pièce.
2. دو لامپ اتاق را روشن میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lampadaire
lamenter
lamentation
lamentablement
lamentable
lampe de chevet
lampe de poche
lampion
lampée
lamé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان