خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته
2 . افسوس!
[صفت]
las
/lɑ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: lasse]
[مذکر قبل از حرف صدادار: las]
[جمع مونث: lasses]
[جمع مذکر: las]
1
خسته
از توان افتاده، بیرمق
1.Elle se sent lasse après une nuit d'insomnie.
1. او بعد از یک شب بیخوابی خود را خسته حس میکرد.
2.Je suis las de toujours faire la même chose.
2. من از همواره یک چیز [کار] را انجام دادن خسته هستم.
[حرف ندا]
las
/lɑ/
2
افسوس!
دریغ!
تصاویر
کلمات نزدیک
larynx
laryngite
larvé
larve
larvaire
lasagnes
lascar
lascif
laser
lassant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان