خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عرض جغرافیایی
2 . آزادی عمل
[اسم]
la latitude
/latitˈyd/
قابل شمارش
مونث
1
عرض جغرافیایی
1.Paris est à 48° de latitude Nord.
1. پاریس در عرض جغرافیایی 48 درجه شمالی واقع شده است.
2
آزادی عمل
آزادی، اختیار
1.Je vous laisse toute latitude pour l'organisation de la réunion.
1. من آزدی عمل را برای برگزاری جلسه به شما واگذار میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
latino-américain
latin
latent
latence
lasso
latte
latéral
latéralement
laudatif
laura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان