1 . عرض جغرافیایی 2 . آزادی عمل
[اسم]

la latitude

/latitˈyd/
قابل شمارش مونث

1 عرض جغرافیایی

  • 1.Paris est à 48° de latitude Nord.
    1. پاریس در عرض جغرافیایی 48 درجه شمالی واقع شده است.

2 آزادی عمل آزادی، اختیار

  • 1.Je vous laisse toute latitude pour l'organisation de la réunion.
    1. من آزدی عمل را برای برگزاری جلسه به شما واگذار می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان