خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ادبیات
[اسم]
la littérature
/liteʀatyʀ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: littératures]
1
ادبیات
1.J'aime beaucoup la littérature française.
1. من ادبیات فرانسه را خیلی دوست دارم.
2.Je suis étudiant en littérature anglaise.
2. من دانشجوی ادبیات انگلیسی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
littéralement
littéral
littéraire
littoral
lits jumeaux
lituanie
lituanien
liturgie
livide
living
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان