خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (زن یا دختر) خوشگل
[اسم]
la meuf
/mœf/
قابل شمارش
مونث
1
(زن یا دختر) خوشگل
داف
informal
offensive
1.J'ai vu une meuf bizarre dans le bus.
1. من دختر خوشگل عجیبی در اتوبوس دیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
meublé
meubler
meuble de chevet
meuble
mettre à rude épreuve
meuglement
meugler
meule
meunier
meursault
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان