خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قتل
[اسم]
le meurtre
/mœʀtʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
قتل
آدمکشی
1.Elle a été condamnée à quinze ans de prison pour le meurtre qu'elle a commis.
1. او به دلیل قتلی که مرتکب شد به 15 سال حبس [زندان] محکوم شده است.
2.L'accusé a été reconnu coupable de meurtre sur sa femme.
2. متهم به جرم قتل زنش گناهکار شناخته شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
meursault
meunier
meule
meugler
meuglement
meurtrier
meurtrir
meuse
meute
mexicain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان