خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حداقل
[اسم]
le minimum
/minimɔm/
قابل شمارش
مذکر
1
حداقل
کمترین
1.Cette condition est le minimum de ce que je puis accepter.
1. این شرایط حداقل چیزی است که من میتوانم بپذیرم [قبول کنم].
2.On lui appliqua le minimum de la peine.
2. ما برای او کمترین میزان درد و رنج را در نظر گرفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
minimoto
minimiser
minime
minimalisme
minimal
minipilule
ministre
ministre de la justice
ministère
ministériel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان