1 . حداقل
[اسم]

le minimum

/minimɔm/
قابل شمارش مذکر

1 حداقل کمترین

  • 1.Cette condition est le minimum de ce que je puis accepter.
    1. این شرایط حداقل چیزی است که من می‌توانم بپذیرم [قبول کنم].
  • 2.On lui appliqua le minimum de la peine.
    2. ما برای او کمترین میزان درد و رنج را در نظر گرفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان