خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترکیب کردن
2 . ترکیب نوارهای صدا به روی یک باند
3 . مخلوطکن
[فعل]
mixer
/mikse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: mixé]
[حالت وصفی: mixant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
ترکیب کردن
مخلوط کردن
1.Mixez l'ail et le persil puis mélanger avec le beurre.
1. سیر و جعفری را ترکیب کنید سپس با کره هم بزنید.
2
ترکیب نوارهای صدا به روی یک باند
مونتاژ کردن
[اسم]
le mixer
/mikse/
قابل شمارش
مذکر
3
مخلوطکن
1.J'utilise un mixeur pour faire ce gâteau.
1. او برای درست کردن این کیک از یک مخلوطکن استفاده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
mixage
mitrailleuse
mitraillette
mitrailler
mitraille
mixeur
mixité
mixte
mixture
mièvre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان