1 . ترکیب کردن 2 . ترکیب نوارهای صدا به روی یک باند 3 . مخلوط‌کن
[فعل]

mixer

/mikse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: mixé] [حالت وصفی: mixant] [فعل کمکی: avoir ]

1 ترکیب کردن مخلوط کردن

  • 1.Mixez l'ail et le persil puis mélanger avec le beurre.
    1. سیر و جعفری را ترکیب کنید سپس با کره هم بزنید.

2 ترکیب نوارهای صدا به روی یک باند مونتاژ کردن

[اسم]

le mixer

/mikse/
قابل شمارش مذکر

3 مخلوط‌کن

  • 1.J'utilise un mixeur pour faire ce gâteau.
    1. او برای درست کردن این کیک از یک مخلوط‌کن استفاده می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان