خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مشکین (بو)
[صفت]
musqué
/myske/
قابل مقایسه
1
مشکین (بو)
خوشبو، معطر
1.Cet homme est toujours musqué.
1. این مرد همیشه خوشبو است.
2.Elle a les cheveux musqués.
2. او موهایی مشکین دارد (موهایی با بوی مشک).
تصاویر
کلمات نزدیک
musique légère
musique d’ambiance
musique
musicien
musical
musulman
musée
muséum
mutabilité
mutant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان