خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاری نتوانستن کردن
[عبارت]
n'y pouvoir rien
/ni puvwˈaʁ ʁiˈɛ̃/
1
کاری نتوانستن کردن
کاری از عهده کسی برنیامدن
1.Ne te frappe pas, on n'y peut rien
1. نگران نشو، کاریش نمیشه کرد.
2.Philippe cria et courut vers la porte, mais il n'y pouvait rien.
2. فیلیپ فریاد زد و به سمت در دوید، اما کاری از عهدهاش برنمیآمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
il y a que
ça fait que
il y a
pas mal de
pas mal
en rapporter
quand même
aller chercher
celle
celles
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان