خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (فرد) اهل نورماندی
2 . (مربوط به) نورماندی
[اسم]
le normand
/nɔʀmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
(فرد) اهل نورماندی
1.Ce sont des Normands.
1. اینها (افراد) اهل نورماندی هستند.
2.Ma sœur a épousé un Normand.
2. خواهرم با یک (فرد) اهل نورماندی ازدواج کرده است.
[صفت]
normand
/nɔʀmɑ̃/
غیرقابل مقایسه
2
(مربوط به) نورماندی
1.C'est située dans le golfe normand.
1. این (مکان) در خلیج نورماندی واقع شده است.
2.La côte normande est ici.
2. ساحل نورماندی اینجاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
normalité
normaliser
normalisation
normalement
normale
normandie
normatif
norme
norvège
norvégien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان