[حالت مونث: nouvelle][مذکر قبل از حرف صدادار: nouvel][جمع مونث: nouvelles][جمع مذکر: nouveaux]
1
جدید
تازه، تازهوارد
مترادف و متضاد
récent
ancien
ex
nouveau membre/livre...
عضو/کتاب... جدید
1.
Elle a une nouvelle voiture.
1.
او ماشین جدیدی دارد.
2.
Il est notre nouveau membre.
2.
او عضو جدید ماست.
3.
Ils ont désigné une nouvelle directrice.
3.
آنها مدیر جدید را انتصاب کردند.
de nouveau
از نو [دوباره]
1.
Il est de nouveau en retard.
1.
او دوباره دیر کردهاست.
2.
Je suis de nouveau fatigué.
2.
دوباره خسته شدم.
توضیحاتی در خصوص صفت "nouveau"
در این معنی باید قبل از اسم قرار بگیرد.
- صفت "nouveau" میتواند به معنای غیرمعمول نیز باشد، یعنی جدید و غیرمعمول و ناآشنا، برای مثال:
"Ce dossier est nouveau pour moi" (این پرونده برای من غیر معمول است)
2
بهروز
اخیر، مدرن
مترادف و متضاد
inédit
moderne
neuf
original
Les technologies/mots... nouvelles (nouveaux)
فناوری/واژگان... جدید
1.
Ce sont des termes nouveaux.
1.
اینها اصطلاحات جدید هستند.
2.
Les mots nouveaux son en train de développer.
2.
کلمات جدید در حال توسعه هستند.
L'Art nouveau
هنر مدرن
En France, l'Art nouveau a émergé au début des années 1890.
هنر مدرن اوایل سال 1890 در فرانسه ظهور پیدا کرد.
توضیحاتی در خصوص صفت "nouveau"
- صفت "nouveau" اشاره به چیزی دارد که به تازگی برای اولین معرفی، کشف و اختراع شده است و نمونه ای از آن در گذشته وجود نداشته است. دقت کنید که در این معنی باید بعد از اسم بیاید.
[اسم]
le nouveau
/nuvo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: nouveaux][مونث: nouvelle]
3
فرد جدید
تازهوارد
مترادف و متضاد
débutant
inexpérimenté
novice
1.C'est le nouveau qui prépare le café ce matin.
1.
او فرد جدیدی است که صبح قهوه را آماده میکند.
2.Il y a trois nouvelles dans la classe cette année.
2.
امسال در کلاس سه تازهوارد هست.
3.Je suis nouveau dans ce métier.
3.
من در این حرفه، تازهوارد هستم.
توضیحاتی در خصوص اسم "nouveau"
اسم "nouveau" برای مفرد مذکر، "nouvelle " برای مفرد مونث برای اشاره به فردی است که تازهوارد است و اخیراً وارد گروهی شده است، خصوصاً برای افراد جدید در کلاس و مدرسه از این واژه زیاد استفاده میکنیم.