خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناخن
[اسم]
l'ongle
/ɔ̃gl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ongles]
1
ناخن
1.Elle met du vernis sur ses ongles.
1. او روی ناخنهایش لاک می زند.
2.Un morceau d'ongle a été retrouvé sur la victime.
2. یک تکه ناخن روی قربانی یافته شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
ong
ondée
ondulé
ondulation
ondulant
onglet
onirique
onomatopée
onu
onyx
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان