1 . دردناک 2 . (آدم) غیرقابل تحمل
[صفت]

pénible

/penibl/
قابل مقایسه

1 دردناک پر مشقت

  • 1.Cette solution est efficace, mais pénible.
    1. این راهکار موثر است، اما پر مشقت.
  • 2.La séparation de Jean était très pénible.
    2. جدایی از "ژان" خیلی دردناک [سخت] بود.

2 (آدم) غیرقابل تحمل

  • 1.Il est pénible.
    1. او غیرقابل تحمل است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان