خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دردناک
2 . (آدم) غیرقابل تحمل
[صفت]
pénible
/penibl/
قابل مقایسه
1
دردناک
پر مشقت
1.Cette solution est efficace, mais pénible.
1. این راهکار موثر است، اما پر مشقت.
2.La séparation de Jean était très pénible.
2. جدایی از "ژان" خیلی دردناک [سخت] بود.
2
(آدم) غیرقابل تحمل
1.Il est pénible.
1. او غیرقابل تحمل است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pénalty
pénalité
pénaliser
pénal
pélican
péniblement
péniche
pénicilline
péninsulaire
péninsule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان