1 . لمس کردن
[فعل]

palper

/palpe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: palpé] [حالت وصفی: palpant] [فعل کمکی: avoir ]

1 لمس کردن معاینه کردن

  • 1.Elle palpe les tissus avant de choisir.
    1. او قبل از انتخاب پارچه‌ها را لمس می‌کند.
  • 2.Le médecin palpe la jambe blessée.
    2. پزشک پای مجروح را معاینه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان