خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاراستامول (داروی مسکن)
[اسم]
le paracétamol
/paʀasetamɔl/
قابل شمارش
مذکر
1
پاراستامول (داروی مسکن)
استامینوفن
1.Il a pris une dose de paracétamol pour soulager son mal de tête.
1. او برای تسکین سر دردش مقداری پاراستامول (داروی مسکن) مصرف کرده است.
2.Le médecin prescrit du paracétamol contre la fièvre de son patient.
2. پزشک برای تب بیمارش پاراستامول (داروی مسکن) تجویز کرد
تصاویر
کلمات نزدیک
parachutiste
parachutisme
parachuter
parachute
parachutage
parade
parader
paradigme
paradis
paradisiaque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان