خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از مد افتاده
[صفت]
passé de mode
/pase də mɔd/
قابل مقایسه
[حالت مونث: passé de mode]
[مذکر قبل از حرف صدادار: passé de mode]
[جمع مونث: passé de mode]
[جمع مذکر: passé de mode]
1
از مد افتاده
منسوخ، کهنه، قدیمی
1.Elle était tellement passé de mode, tu sais ?
1. میدانی؟ آن (چیز) خیلی از مد افتاده بود.
2.Ta jupe est passé de mode.
2. دامنت از مد افتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
passé
passoire
passivité
passionnément
passionné d'informatique
passéisme
pastel
pastenague
pasteur
pasteuriser
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان