خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صافی
[اسم]
la passoire
/pɑswaʀ/
قابل شمارش
مونث
1
صافی
آبکش
1.Les pâtes doivent être égouttées dans une passoire.
1. پاستاها باید در یک آبکش خشک شوند.
2.Passez les pâtes dans une passoire pour retirer l'eau.
2. برای کشیده شدن آبشان، پاستاها را در یک آبکش بریزید.
تصاویر
کلمات نزدیک
passivité
passionnément
passionné d'informatique
passionné
passionner
passé
passé de mode
passéisme
pastel
pastenague
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان