خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میراث
[اسم]
le patrimoine
/patʀimwan/
قابل شمارش
مذکر
1
میراث
ارث
1.L'Europe dispose d'un riche patrimoine culturel.
1. اروپا میراث فرهنگی غنیای دارد.
2.Ses parents lui ont légué un patrimoine important.
2. والدینش برای او میراثی مهم باقی گذاشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
patrie
patrick
patricia
patriarche
patraque
patrimonial
patriote
patriotique
patriotisme
patron
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان