خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رئیس
[اسم]
le patron
/patʀɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[مونث: une femme patron]
1
رئیس
1.J'ai présenté mon patron à mon mari.
1. رئیسم را به شوهرم معرفی کردم.
2.Le bureau du patron est au bout du couloir.
2. دفتر کار رئیس انتهای راهرو است.
تصاویر
کلمات نزدیک
patriotisme
patriotique
patriote
patrimonial
patrimoine
patron de thèse
patronage
patronal
patronat
patronne
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان