1 . پوست
[اسم]

la peau

/po/
قابل شمارش مونث
[جمع: peaux]

1 پوست

  • 1.Je recherche une lotion qui adoucit réellement la peau.
    1. به دنبال لوسیونی [محلول دارویی] می گردم که واقعا پوست را لطیف کند.
  • 2.Je sens la chaleur du soleil sur ma peau.
    2. من گرمای خورشید را روی پوستم حس میکنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان