خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قائم
2 . خط عمود
[صفت]
perpendiculaire
/pɛʁpɑ̃dikylˈɛʁ/
قابل مقایسه
1
قائم
عمود، عمودی
1.Le soleil était déjà presque perpendiculaire.
1. خورشید تقریبا عمود میتابید.
[اسم]
la perpendiculaire
/pɛʁpɑ̃dikylˈɛʁ/
قابل شمارش
مونث
2
خط عمود
عمود
1.Tirer une perpendiculaire
1. خط عمودی کشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
pernicieux
perméable
permuter
permutable
permission
perplexe
perplexité
perpète
perpétrer
perpétuel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان