1 . نفر 2 . خود 3 . شخص (دستورزبان) 4 . ظاهر 5 . زن جوان 6 . هیچ‌کس 7 . هرکس
[اسم]

la personne

/pɛʀsɔn/
قابل شمارش مونث
[جمع: personnes]

1 نفر آدم، فرد

مترادف و متضاد humain individu
  • 1.Il y avait cinq personnes dans l'appartement
    1. توی آپارتمان پنج نفر حضور داشتند.
10 euros par personne/une table pour deux personnes
هر نفر 10 یورو/یک میز برای دو نفر [یک میز دو نفره]
  • J'achète une table pour deux personnes.
    من یک میز دو نفره می‌خرم.
plusieurs centaines de personnes
چندین نفر
  • Plusieurs centaines de personnes ont signé la pétition.
    چندین نفر دادخواست را امضا کردند.
toute personne
همه افراد
  • Toute personne a le droit de vivre dans la dignité.
    همه افراد حق دارند در شرافت زندگی کنند.

2 خود شخصیت، شخص

مترادف و متضاد personnalité
être fier de/respecter sa personne
به خود افتخار کردن/احترام گذاشتن
  • 1. Il est très fier de sa personne.
    1. او به خودش خیلی افتخار می‌کند.
  • 2. Je ne suis pas sensible à son œuvre, mais je respecte sa personne.
    2. من به کارش علاقه ندارم، اما به خودش احترام می‌گذارم.
en personne
حضوری [شخصی]
  • Excusez-moi de vous déranger, puis-je vous parler en personne ?
    ببخشید مزاحمتان شدم، می‌توانیم حضوری حرف بزنیم؟

3 شخص (دستورزبان)

la première personne du pluriel
اول شخص جمع
  • 1. "Allons" est un verbe à la première personne du pluriel.
    1. «می‌رویم» فعلی است به (زمان) اول شخص جمع.
  • 2. Dans « nous partons », « partir » est conjugué à la première personne du pluriel.
    2. در «ما می‌رویم» «رفتن» به اول شخص جمع صرف شده‌است.

4 ظاهر قیافه

مترادف و متضاد apparence
prendre soin de sa personne
به ظاهر خود رسیدن
  • 1. Elle prend soin de sa personne.
    1. او به ظاهرش می‌رسد.
  • 2. Qu'est-ce que tu prends soin de ta personne !
    2. چقدر به ظاهرت می‌رسی.

5 زن جوان زن، دختر

مترادف و متضاد femme jeune fille
charmante personne
زن جوان و زیبا
  • Comment s'appelle cette charmante personne ?
    این زن جوان و زیبا اسمش چیست؟
[ضمیر]

personne

/pɛʀsɔn/

6 هیچ‌کس کسی

مترادف و متضاد nul
ne... personne
هیچ‌کس
  • 1. Il n'y a personne dans cette cabine.
    1. در این مطب هیچ‌کس نیست.
  • 2. Personne n'est venu.
    2. کسی نیامد. [هیچ‌کس نیامد.]
  • 3. Personne ne peut dire le contraire.
    3. هیچ‌کس نمی‌تواند خلافش را بگوید.

7 هرکس هرکس دیگر

مترادف و متضاد quiconque
mieux que personne
بهتر از هرکس دیگری
  • 1. Il connaît la route mieux que personne.
    1. او راه را بهتر از هرکس دیگری می‌شناسد.
  • 2. Il connaît les oiseaux mieux que personne
    2. او پرنده‌ها را بهتر از هرکس دیگری می‌شناسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان