1 . اختلال
[اسم]

la perturbation

/pɛʀtyʀbasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 اختلال

  • 1.La grève a provoqué des perturbations dans le métro.
    1. اعتصاب باعث ایجاد اختلال‌هایی در مترو شده است.
  • 2.Les chutes de neige ont causé d'importantes perturbations sur les routes.
    2. بارش برف باعث اختلال‌های جدی در جاده‌ها شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان