1 . مختل کردن
[فعل]

perturber

/pɛʀtyʀbe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: perturbé] [حالت وصفی: perturbant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مختل کردن برهم زدن، مغشوش کردن

  • 1.Le mauvais temps a perturbé le match de tennis.
    1. آب و هوای بد مسابقه تنیس را برهم زده است.
  • 2.Un embouteillage a perturbé la circulation sur la route.
    2. یک ترافیک عبور و مرور را در جاده مختل کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان