خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تله
[اسم]
le piège
/pjɛʒ/
قابل شمارش
مذکر
1
تله
دام
1.Dans le jardin, je pose un piège pour les taupes.
1. در باغ، برای موشهای کور تله کار گذاشتم.
2.Le chasseur a posé un piège pour attraper le lapin.
2. شکارچی تلهای برای گرفتن خرگوش گذاشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
pièce radiophonique
pièce radiodiffusée
pièce jointe
pièce de théâtre
pièce de monnaie
piètre
piécette
piédestal
piéger
piétiner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان