خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستگیره
2 . (محتویات) مشت
3 . چند تا (کم)
[اسم]
la poignée
/pwanjˈe/
قابل شمارش
مونث
1
دستگیره
دسته
1.Poignée de couvercle
1. دستگیره در قابلمه
2
(محتویات) مشت
1.Une poignée de riz
1. یک مشت برنج
3
چند تا (کم)
تعداد کمی
1.Nous n'étions qu'une poignée.
1. ما تعداد کمی بودیم.
همیشه به فاعل انسانی برمیگردد.
تصاویر
کلمات نزدیک
poignet
poigne
poignarder
poignard
poignant
poignée de main
poil
poilu
poilu comme un singe
poindre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان