خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پل
2 . عرشه
3 . میله چرخ فرمان
[اسم]
le pont
/pɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ponts]
1
پل
1.Cet homme vit sous le pont.
1. این مرد زیر پل زندگی می کند.
2.On a construit un nouveau pont au-dessus de la Seine.
2. ما یک پل جدید روی (رود) "سن" ساخته ایم.
Un pont mobile/suspendu/tournant
پل متحرک/معلق/چرخان
2
عرشه
Pont de bateaux
عرشه کشتیها
3
میله چرخ فرمان
اکسل
pont arrière/avant
میله چرخ فرمان عقب/جلو
تصاویر
کلمات نزدیک
poney
pondéré
pondre
pondeur
ponctuer
pont-levis
pontife
pontificat
pontifier
pontoise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان