خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترجیح
[اسم]
la préférence
/pʀefeʀɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
ترجیح
الویت
1.J'ai une préférence pour la glace au chocolat.
1. من ترجیحم بستنی شکلاتی است.
2.La préférence de Julie va aux robes rouges.
2. ترجیح "ژولی" پیراهنهای قرمز است.
تصاویر
کلمات نزدیک
préférable
préfixe
préfigurer
préfet
préfecture
préférentiel
préférer
préféré
préhistoire
préhistorien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان