1 . (از) عمد
[اسم]

la préméditation

/pʀemeditasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 (از) عمد قصد قبلی

  • 1.Il est accusé d'homicide avec préméditation.
    1. او متهم به قتل عمد [با قصد قبلی] است.
  • 2.Vous n'avez aucune preuve de préméditation.
    2. شما هیچ مدرکی از قصد قبلی (داشتن) ندارید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان